یک روزی داشتم از خیابانی رد میشدم ...
یک خانومی را دیدم که با ظاهری زیبا در پیاده رو راه میرفت ...
و اتومبیل های فراوانی از پسرهای نوجوان تا پیرمردهای جا افتاده برایش ایستاده اند ...
تا سوارش کنند و به مقصد مورد نظر خودشان برسانند !
آنجا بود که جرقه ی شعر مردان خیابانی زده شد !!!
نام شعر : مردان خیابانی / افشین احسن
((( برای دانلود روی تصویر کلیک نمایید )))